آسیبهای مشترک جامعه علوی و مهدوی
مقدمه
انسان موجودی است که فطرتاً اجتماعی آفریده شده است، درست است که اولین مراحل زندگی بشر بنابر گواهی تاریخ، از غارنشینی شروع شده، ولی همان زندگی میتواند نمای کوچکی از زندگی اجتماعی و نقطة شروع آن باشد.
از طرفی هنگامی که به سراغ قرآن کریم میرویم، اکثر آیات آن اشاره به زندگی اجتماعی بشر دارد و راه و روش زندگی اجتماعی به طور کامل و جامع در این کتاب شریف الهی آمده است؛ به عنوان مثال، برخی از این آیات عبارتند از:
(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اصْبِرُواْ وَصَابِرُواْ وَرَابِطُواْ وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)(1)؛ ای آنان که ایمان آوردهاید، بردبار باشید و شکیبایی ورزید، یکدیگر را دعوت به صبر نمایید و خویش را آماده جنگ نگه دارید و تقوای خدا پیشه کنید، شاید رستگار شوید.
و نیز: (وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ)؛(2) نزاع نکنید که سست میشوید و شوکتتان از بین میرود.
و همچنین: (وَمَا کَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ)(3)؛مردم تنها یک امت بودند، ولی بعد ها اختلاف کردند.
آنچه که مسلّم است، «اجتماعی بودن» هر فرد است و همین اجتماعی بودن، احتیاج به وضع قوانین، حکومت و ... دارد؛ اما در عین اینکه منافع بشر در آن تأمین میشود، ولی دچار آسیبهایی هم میگردد که ما در این مقاله به نمونهای از این آسیبها در جامعه علوی و مهدوی میپردازیم. اینها، همان آسیبهایی است که مولا امیرالمۆمنین علیه السلام را با اینکه سالها در جامعه حضور داشت و تلاش نمود، در حاشیه زندگی مردم قرار داد تا سرانجام در بین همان مردم، شربت شهادت را نوشید و همان موانعی است که ظهور حضرت مهدی علیه السلام را به تأخیر انداخته و زمینهسازی این ظهور را کند و مثل سیلی، جامعه را بحرانزده میکند، به گونهای که سالها از انتظار ظهور میگذرد، اما زمینههای ظهور هنوز فراهم نشده است.
از جمله آسیبهایی که ممکن است هر جامعهای را فرا گرفته و علاوه بر آسیب بودن، آسیبزا و مولد آسیب هم باشند و جامعه را به شدت دچار بحران کند، تفرقه و پراکندگی از راه حق است؛ امام علی علیه السلام در همین زمینه میفرماید: «و تفرقکم عن حقکم و بمعصیتکم إمامکم فی الحق و طاعتهم إمامهم فی الباطل و بأدائهم الامانة إلی صاحبهم و خیانتکم و بصلاحهم فی بلادهم و فسادکم؛ مخالفین شما (مردم شام) در یاری کردن باطل خود، وحدت دارند و شما در دفاع از حق متفرقید! شما، امام خود را در اجرای حق نافرمانی کرده و آنها امام خود را در اجرای باطل فرمانبردارند! آنها نسبت به رهبر خود امانتدار و شما به رهبر خویش خیانتکارید! آنها در شهرهای خود به اصلاح و آبادانی مشغولند و شما به فساد و خرابکاری»!(4)
به راستی چه انتظاری از امام غایب علیه السلام باید داشت، تا زمانی که مردم گردن به اجرای احکام اسلامی و فرمان حضرت ننهند؟ آیا زمینهسازی ظهور حضرت، چیزی غیر از این است که باید به اجرای احکام الهی روی آورد و از نافرمانی و تفرقه در اجرای احکام الهی پرهیز کرد؟
در این خطبه شریف امام علیه السلام انگشت روی علل و عواملی میگذارد که باعث تفرقه امت اسلامی میشوند و جامعه اسلامی را از درون دچار بحران و از هر لحاظ آسیبپذیر میکند که نتیجه آن شکست و ذلت است؛ برخی از این عوامل عبارتند از:
1. عدم هماهنگی در اجرای حق
طبیعی است که وقتی مردم در اجرای حق و احکام الهی هماهنگی نداشته باشند، در این جامعه احکام اسلامی به درستی اجرا نمیشود، و از همه مهمتر، رهبر آن جامعه اسلامی در اجرای عدالت، یا ناکام میماند، یا ناموفق که در هر دو صورت نتیجه کار بیثمر میشود.
2. نافرمانی از امام و رهبر خود
هدف نهایی امام علیه السلام از حکومت در جامعه اسلامی، اجرا و برپایی احکام اسلامی، برای تحقق عدالت اجتماعی است، ولی وقتی مردم از اجرای احکام اسلامی، شانه خالی کنند و میلی درونی و بیرونی برای اجرای آنها نداشته باشند، آنجامعه عملاً بحران زده است و رهبری مثل امام علی علیه السلام ـ هر چند در بین مردم ظاهر باشد ـ هم کاری از پیش نمیبرد تا جایی که زبان به سرزنش مردم جامعه خود میگشاید.
به راستی چه انتظاری از امام غایب علیه السلام باید داشت، تا زمانی که مردم گردن به اجرای احکام اسلامی و فرمان حضرت ننهند؟ آیا زمینهسازی ظهور حضرت، چیزی غیر از این است که باید به اجرای احکام الهی روی آورد و از نافرمانی و تفرقه در اجرای احکام الهی پرهیز کرد؟
آیا مفاسد اجتماعی و تلفات آن، ناشی از همین صفات پست درونی نیست که در افراد جامعه اسلامی، رشد و نمو میکند، تا جایی که رهبریِ امام علی علیه السلام را به رسمیت نمیشناسد و رهبری ولی عصر علیه السلام را در پرده غیب نگه داشته است؟ آیا زمان آن نرسیده که مردم به خود آیند و علاوه بر اصلاح جسم، با تلاش بیشتری به اصلاح درونی پرداخته و شانه به زیر بار ولایت امام عصر علیه السلام هدیه کرده و دلها را آماده ظهور آن حضرت نمایند؟
3. خیانت به رهبر عادل
هر زمانی که دستورات و احکام رهبر و امام عادلی مثل امام علی علیه السلام در جامعه اسلامی، مورد اجرا و عمل مردمش قرار نگیرد، این امر، بزرگترین خیانت به آن امام و رهبر عادل محسوب میشود. آیا جامعه اسلامی ما که مدعی حکومت اسلامی بر جهان است، چه قدر به دستورات و احکام امام غایب علیه السلام جامعه خود، عمل میکند و چه اندازه زمینههای عمل به دستورات امام و احکام اسلامی را آماده و مهیا ساخته و میسازد؟! آیا ما مسلمانان، مخصوصاً شیعیان، به امام عصر علیه السلام خدمت میکنیم یا کوتاهی و احیاناً ـ نعوذبالله ـ خیانت؟
4. دامن زدن به فساد و خرابکاری جامعه، در بین خود
زمانی مردم در بین خودشان دست به فساد و خرابکاری میزنند و به همدیگر خیانت میکنند که صفاتی همچون، بغض، کینه، حسد، نفاق، دورویی و نظایر آن، در دل آن مردم رشد کند و این، هنگامی است که مردم به بیماریهای جسمی خود اهمیت میدهند، ولی روح و روان خود را به فراموشی سپردهاند. با وجود اینگونه صفات رذیله و پستی در دل مردم، چگونه باید منتظر اصلاح و برادری و صمیمیت و فرمانبرداری از رهبر خود، در جامعه بود؟ امام علی علیه السلام در جای دیگر در همین باره میفرماید: «و من استهان بالأمانة، و رتع فی الخیانة، و لم ینزه نفسه و دینه عنها، فقد أحل بنفسه الذل و الخزی فی الدنیا و هو فی الآخرة أذل و أخزی؛ کسی که امانت الهی را خوار شمارد و دست به خیانت آلوده کند، خود و دین خود را پاک نساخته، درهای خواری را در دنیا به روی خود گشوده، و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود.»(5)
آیا مفاسد اجتماعی و تلفات آن، ناشی از همین صفات پست درونی نیست که در افراد جامعه اسلامی، رشد و نمو میکند، تا جایی که رهبریِ امام علی علیه السلام را به رسمیت نمیشناسد و رهبری ولی عصر علیه السلام را در پرده غیب نگه داشته است؟ آیا زمان آن نرسیده که مردم به خود آیند و علاوه بر اصلاح جسم، با تلاش بیشتری به اصلاح درونی پرداخته و شانه به زیر بار ولایت امام عصر علیه السلام هدیه کرده و دلها را آماده ظهور آن حضرت نمایند؟
تبیان