یار مهربان

مسجد ابولفضل حسن آباد مشیر یزد

یار مهربان

مسجد ابولفضل حسن آباد مشیر یزد

داستان اول از سری داستان های لطفا استامینوفن نباشید


داستانی طنز در مورد روابط دختر و پسر

 

پر دیدگاه ترین داستان فضای مجازی
نوشته از خالق داستان بی نظیر عملیات مرصاد :محمد داود نصبری الحسینی ومهدی میرحسینی

لطفا استامینوفن نباشید !!

 

  به نام خدا

چند  ماه پیشتربود که  با احمد آقا  که پسری بسیار موقشنگ و متینی بود  هم صحبت بودم  و داشتیم طول خیابانی را برای رسیدن به مقصد خود طی میکردیم  که ناگاه موبایل او به زنگ درامد و این آهنگ زیبا از درونش تلاوت شد:

((دوستت دارم من بیچاره

میگه دلم من جزتو کسی رو داره

  و... ))

من نیز از این اهنگ زیبا فهمیدم که  چقدر ایشان  مهربان هستند که با وجود بیچارگی دوستدار کسی می باشند و برای طول عمر و عزتشان  دعا کردم .

احمد  گوشی موبایلش را جواب داد و پس از عرض یک ســــــــــلام کش دار  شروع به احوال پرسی کرد.

لحن گفتگوی او به گونه ای بود که انگار دارشت  با بچه ای۱۰ ساله صحبت می کرد امااز پشت خط صدای خانم جوانی می آمد ، خلاصه صحبت او  در حدود یک ساعتی به درازا انجامید  و آنها  در صحبت هایشان به تمامی مسائل روز دنیا پرداختند :

از تلاطم های  بازار سکه و ارز گرفته  تا دلایل مرگ هوگو چاوز ، همچنین ایشان گریزی به مسائل ورزشی هم زدند و دلایل ضعف تیم ملوان بندر مرد آباد را بررسی کردند سپس به دنیای سیاست روی آوردند و به سراغ مسائل مربوط به گروه ۵+۱ رفتند  و چنان غرق در بحث بودند  که اگر کسی نمی دانست فکر می کردند که ایشان  نماینده ایران در تیم مذاکره کننده  و طرف دیگرنماینده اتحادیه اروپا  ,خانم کاترین اشتون می باشند.

بعد آنان به سراغ  گذشته ها رفتند  و بایکدیگر مروری داشتند به خاطرات روز های کنکور که چگونه استخوان های غول کنکور را شکسته بودند و دعایی برای بچه های امسال کنکوری،، همان  پیچک های رونده بر روی درخت دانش و کسانی که حاضرند در راه کسب علم, خون گرگ  و حتی  تنگستن مذاب را بخورند، کردند.

 تا آنان هم به توانند همانند مختار، آن شیر مردثقفی،تبرشان را در کله پوک غول  بنی زبیر فرو کنند وسرانجام گوشت این غول پشمک به سر را به نیش بکشند.

در ادامه به سراغ سریال های نوروزی صدا و سیما رفتند و بایکدیگر به بحث و جدل پرداختند که چرا در سریال پایتخت با وجود اینکه بابا پنجه علی هر روز ناهار را سر وقت میل می کند باز به پسرش نقی می گوید :نقی ناهار نخوردمی و اینکه چرا خانم شعله در اولین باری که ارسطو داداش پرستو از ایشان خواستگاری فرمود ، پرونده اشان را پاره کرده و زیر بغلشان دادند .

خلاصه پس از چندی بق بقوی عاشقانه و فرستادن مقداری پول بی زبان و باد اورده به جیب ایرانسل که همرا ه دوم ایرانیان است  صحبتشان به انتها رسید و در پایان مذاکرات تصمیم گرفته شد که هر دو ایشان  سیم کارتی با نام رایتل را تهیه نمایند که نسل جدیدی  از ارتباطات است و از این به بعد علاوه بر داشتن صدای دلنواز ،رخ دلگشای یکدیگر را نیز ملاحظه فرمایند .

 بالاخره صحبتشان تمام شد و بعد از خداحافظی، دوست من گوشی را قطع کرد.

من نیز که از ابتدای صحبت آن دو مانند کلوخ چشم دار با دو گوش خود و دو گوش قرضی تمام بیانات گوهر بار شان را فهمیده بودم، خودم را چنان به نفهمی زدم که انگار شتر دیدی ،ندیدی  و از او  پرسیدم

با چه کسی صحبت می کردی؟ .

احمد  هم که به من مانند برادرش اعتماد و اطمینان داشتند و می دانستند که اگر از سازمان سیا و موساد مطلبی درز کند از دهان من  درز نخواهد کرد. سفره دلشان را برای من باز کردند و گفتند:

پشت خط یکی از دختر خانم های کلاسمان بودکه مدتی است که روزی چند بار با یکدیگر درد دل میکنیم و آن طفلک هر موقع دل کوچکش  هوای من میکند و کبوتر زیبایش سوی من پر میکشد ، به من زنگ می زند  و با یکدیگر صحبت می کنیم  و از اعماق صحبت او پیداست که قصد ازدواج، با  مرا دارد .

من با شنیدن این حرف  با یک خنده ملیحانه  ازدواجشان را پیشاپیش  تبریک گفتم  و برایشان آرزو عاقبت به خیری کردم که او ناگاه با سرعت پراید از کوره در رفت و صحبت مرا قطع کرد و گفت:

مگرمن  دیوانه هستم  که با دختران هرزه ای مثل این ازدواج کنم؟   من از دخترهایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد و دوست دارم زن آیندم فقط مال خودم باشه . دوست دارم بگو بخند هاش رو قبلا هیچ  مرد نامحرمی نشنیده باشه و همه درد دلهاشو  با مرد زندگیش انجام بدهد  خلاصه دنبال زنی سر سنگین می گردم که چشم هیچ آدم هرزه ای بهش نیفتاده باشه  .

من هم  که بسیار متعجب گشته و حیران در ملکوت مشغول تماشای ورانداز این مخلوق کمیاب و شی عُجاب  بودم بعد گفتن کلمه لا اله الا الله به او گفتم  از هویدای دل تو  و از اعماق حرف هایت  پیداست که تو  دنبال همسری میگردی که حضرت مریم ایشان را سرشته و حضرت عیسی ع ایشان را بافته باشند .

احمد هم با لبخند گفت : ((بارک الله ،بارک الله به شما رفیق چیز فهم))

 در ادامه گفتم :تشکر  ولی سوالی، همانند ستاره ای در شبستان تیره و تار درونم شروع به درخشیدن کرده وآن اینکه چرا تو با این خانم نامحرم که هیچ قصد ازدواجی با او  نداری ،صحبت می کنی و با او این گونه بگو بخند داری .

او در جواب من گفت:((این طفلک و چند طفل دیگر مُسکن های من هستند.))

منم به او گفتم :مُسکن ؟منظورت از مُسکن چیست؟

او هم  بعد از یک خنده ابلیسانه ای جواب دادد که :( (این اطفال که طیف سنیشان از ۱۷ به بالا ست  ابزاری برای سرگرمی موقت من هستند  و من با هم نشینی و هم صحبتی با آنها بر روی خواسته های عاطفی و نفسانی خود مرهمی میگذارم .

 اینان دارو های روحی هستند  که من با آنان در زمان های تنهایی و بیکاری درد های بی کسی خود را تسکین می دهم ،خلاصه میخواهم تا چند سال دیگر که انشاا... ازدواج میکنم تنها نباشم و همدمی داشته باشم . به طور کلی این عزیزان مسکن های من می باشند همانند  همین طفلکی که چند لحظه پیش با او  صحبت می کردم  که استامینوفن من بود . ))

من  نیز که با دهان باز و گردن دراز حرف های او را گوش می دادم با یک پوزخند نمکی به او گفتم :( (خوب ،دستگیرم شد .خاطر جمع باشید که به مراد ت میرسی و لی یک نصیحت برادرانه از من به یادگار داشته باشید که مصرف بی رویه  و خودسرانه داروهای مسکن همچون استامینوفن در دراز مدت موجب اسهال  میشود .لذا یک طفلکی را نیز پیدا کن که دیفنوکسیلات نو باشد.

او هم گفت: دیفنوکسیلات چیست؟؟من هم که چند سالی در دارو خانه مشغول کار بودم و اشنایی شکسته بسته ای با دارو ها داشتم به او گفتم که دیفنوکسیلات داروی ضد اسهال میباشد.

 درضمن از کجا معلوم که آن دختر نیز قصد ازدواج با شما را دارد وبه چشم آسپرین به تو  نگاه نمیکند .

احمد هم با کمی دلخوری گفت:فکر نمیکنم و بیخیال و خرامان همچون یک طاووس مست  به دنبال یک دفتر پیشخوان، برای تهیه  سیم کارت رایتل رفت.

  پس از خداحافظی با دوست بیمارم به فکر فرو رفتم و خودم را وادار کردم تا به چند سوال ذهنم پاسخ قانع کننده بدهد.

۱-      این که چرا من با این دوستان ناباب و بی خرد که بدون هماهنگی با پزشک خانواده اشان ،خود سرانه دارو مصرف میکننند، معاشرت دارم و به حال خود مقداری آه افسوس و ناله کشیدم .

 

۲-      اینکه با آمدن  و فراگیر شدن رایتل که نسل جدید ارتباطات است  در بین یک جامعه مسلمان که محرم و نامحرم باید خود را از نگاه هم حفظ کنند، چه اتفاقی برای مردم خواهد افتاد و اینکه کسانی که گوشیشان دوربین ندارد و به قول معروف تری جی  میری جی نیست چگونه از این نسل جدید ارتباطات استفاده می کنند؟؟

۳-       اینکه زمانی که استامینوفن  منظورم همان دختری است که دوستم با او صحبت میکردند بفهمد  که دارد از احساساتش سوء استفاده میشود و دارد نقش یک مسکن را برای تسکین دردها و خواهش های نفسانی یک پسر بی غیرت  را بازی میکند  و تمام آرزوهاش برای ازدواج با او فقط یک رویا ست و تنها او یک بازیچه موقتی میباشد چه حسی پیدا میکند .

ولی چه کنم که از دستان دراز من کاری جز دعا بر نمیاید و البته اینکه با دعای گربه ی سیاه هم باران نمی بارد  .

در همین حال ماشینی با نام پراید نه، ببخشید آقای پراید، از کنار من گذر کرد که از باند های این ماشین اهنگی پخش میشد که بسیار با موضوعی که من به آن فکر میکردم  و عاقبت کار احمد با استامینوفن مطابقت و هم خوانی داشت.

یادم هست که میخواند:

من پشت خندهام غم تو/  تو برعکس منی شادی و غمگین میزنی / ولی تو فوقش آخرش  /

میگی کلاه رفته سرش      /   باشه کلاه رفته سرم     /  ولی تو رو از رو میبرم  ...        

و پراید  با آن اهنگ زیبا  و جوانی که درونش نشسته بود و  نمی دانم به چه علت مدام سرش را تکان می داد از مقابل من  عبور کرد .

۴-       سوال چهارم که بسیاربرایم  مهم بود  و آن اینکه ((چرا برخی از پسرهایی  که هر  روز با یک دختری ارتباط دارند ,دنبال  همسری که تا به حال با هیچ نامحرمی ارتباط نداشته برای ازدواج میگردند ؟))مانند احمد که خودش با وجود هرزگی دنبال همسری آفتاب،مهتاب ندیده میگشت.

اصلا با خود فکر کردم آیا امکان دارد که مردی یا زنی  که با همه در دوران مجردی ارتباط داشته به نکاح مرد یا زنی  پاکدامن در آید ؟؟؟

در همین حال صدای اذان مسجد محله ی ما بلند شد و من برای  شرکت در نماز رفتم .

بعد از اتمام نماز با خود فکر کردم بهتر است موضوع پیش آمده را با برادرم که  امام جماعت مسجدمان بود مطرح کنم و جواب سوالی که خیلی برایم مهم بود را از او بپرسم .

بنابراین منتظر ماندم تا  بعضی از مردم که سوالاتی از او داشتند پرسیدند و خلاصه برادر م و من آماده رفتن به منزل شدیم در راه تمام ماجرا روزی که بر من گذشت را به برادرم گفتم :البته نام احمد را به هیچ وجه به زبان نیاوردم که خدای نکرده آبرویش نرود و غیبتش را نکرده باشم چون احمد همسایه نزدیک ما بود و با برادرم هم گاهی حشر و نشری داشت .

بعد از گفتن تمام ماجرا به برادرم او بعد از این که کمی فکر کرد  به من گفت:محمد جان از اینکه می خواهی امر و معروف کنی واقعا خوب است در این باره امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر کار منکر در میان جامعه اى انجام شود و آنان انجام دهنده آن را سرزنش نکنند بدون شک نزدیک است که خداوند عذابى همگانى بر آنان فرو فرستد.(۱)

 یا در جای دیگر می فرمایند : امام صادق علیه السلام از پدرانش علیه السلام روایت نموده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: اگر بنده اى مخفیانه مرتکب گناهى شود، فقط خودش ضرر مى کند. ولى اگر آشکارا مرتکب گناه شود و کسى او را سرزنش نکند، همه ضرر مى کنند.

 آنگاه امام صادق علیه السلام فرمودند: باین جهت که با عمل او دین خدا ذلیل شده و کسانى که زمینه دشمنى با خدا دارند، از او پیروى مى نمایند.(۲)

یا در جای امام باقر علیه السلام می فرمایند : امر به معروف و نهى از منکر دو آفریده از آفریده هاى خداى عزوجل هستند. کسى که آن دو را یارى کند، خداوند او را عزیز مى گرداند. و کسى که آن دو را یارى نکند، خداوند نیز او را یارى نخواهد نمود(۳)

  وحدیثی خوانده ام که راوى مى گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که نقل نمود رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: هنگامى که امت من امر به معروف و نهى از منکر را ترک کردند. باید آماده جنگ با خداى متعال باشند. (۴)

در همین حال که برادرم حرفهایش تمام شد به خانه  رسیدیم .بعد از ظهر همان روز ادامه بحث را با برادرم گرفتیم و با یکدیگر شروع کردیم  به تحقیق در مورد این موضوع که آیا امکان دارد که  زن یا مردی ناپاک بتوانند با زن یامرد پاک  ازدواج کنند

 من و برادرم در این مدت ، عمری که از خدا گرفته بودیم  به این نتیجه رسیده بودیم  که بنده خدا باید  جواب همه سوالاتش را از خداوند  طلب کند و به هیچکس جز خدا و اولیای معصوم خدا اعتماد نکند این است که به سراغ قرآن کریم  رفتیم.

همان کتابی که خداوند  در آن به  صراحت و روشنی بیان میکند که قرآن، کتابی ست که هیچ جای شکی  در آن نیست (ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدىً لِلْمُتَّقینَ ) (۵).

 جواب سوالمان  را در ایه۲۶ سوره مبارکه نور دیدیم که  خداوند می فرمایند:

لْخَبیثاتُ لِلْخَبیثینَ وَ الْخَبیثُونَ لِلْخَبیثاتِ وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ أُولئِکَ مُبَرَّؤُنَ مِمَّا یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَریمٌ (۶)

در ترجمه یان آیه اماده بود  : زنان پلید، سزاوار مردان پلیدند ومردان پلید، سزاوار زنان پلید. زنان پاک براى مردان پاک و مردان پاک براى زنان پاک. آنان از آنچه درباره او مى‏گویند منزّهند و براى آنان مغفرت و روزى نیکویى است.(۷)

برادرم وقتی این آیه را دید به من گفت :این آیه در حقیقت بیان یک سنت طبیعى در جهان آفرینش مى باشد که تشریع نیز با آن هماهنگ است .(۸) یعنی سر میگردد و برای خودش همسر پیدا میکند.

من هم که آیه کمی برایم سنگین بود از برادرم توضیح بیشتری خواستم او هم در جوابم گفت : 

  در حدیثى از امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) در تفسیر  آیه :الزانى لا ینکح الا زانیة  نقل شده است: گروهى بودند که تصمیم گرفتند با زنان آلوده ازدواج کنند ، خداوند آنها را از این کار نهى کرد ، و این عمل را ناپسند شمرد و در روایات کتاب نکاح نیز مى خوانیم که یاران امامان ، گاه سؤال از ازدواج با زنان خبیثة مى کردند که با جواب منفى روبرو مى شدند .(۹)

در ادامه برادرم گفت:بدون شک این یک قانون کلی است که:

نوریان مر نوریان را طالبند / ناریان مر ناریان را جاذبند

 و ضرب المثل معروف که همجنس با همجنس پرواز می کند  و همچنین ضرب المثلى که در عربى معروف است : السنخیة علة الانضمام همه اشاره به یک نکته دارند که ذره ذره موجوداتى را که در ارض و سما است در بر مى گیرد که جنس خود را همچو کاه و کهربا جذب مى کنند .

  به هر حال همه جا همنوعان سراغ همنوعان مى روند و هر گروه و هر دسته اى با هم سنخان خود گرم و صمیمى اند  و طبع افراد پلید چنین است که به سراغ پلیدى‏ها مى‏روند، برخلاف افراد پاک طینت که به سراغ خوبى‏ها مى‏روند.

 یک نکته بسیار مهم را باید گفت و آن اینکه درست است مردان و زنان پاک  شایسته همسرانی پاک اند ولی این آیه یک اصل کلّى را مطرح مى‏کند  که در انتخاب همسر باید دقّت‏کرد و اصل را بر ایمان و پاکدامنى گذاشت، نه زیبایى و ثروت. بنابراین معناى آیه این نیست که اگر مردى یا زنى خوب بود حتماً همسرش نیز خوب بوده و مشمول مغفرت و رزق کریم شود، پس باید در انتخاب همسر نهایت دقت  صورت گیرد زیرا  با اینکه حضرت نوح و لوط، طیّب بودند، امّا همسرانشان از خبیثات و دوزخى‏اند.

 همچنین ممکن‏است مراد آیه بیان یک حکم شرعى‏باشد که ازدواج پاکان با  ناپاکان ممنوع است. نظیر آیه ۳ سوره نور  که متن آن بدین شرح است:

الزَّانِى لَایَنکِحُ إِلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَایَنکِحُهَآ إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرّمَ ذَ لِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ(۱۰)

در ترجمه همین آیه هم نوشته بود :مرد زناکار، جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نکند. و زن زناکار جز مرد زناکار یا مشرک را به همسرى نگیرد. واین (زناشویى) بر مؤمنان حرام است. (۱۱)

من و برادرم پس از این دو آیه صریح قرآن کریم به  روشنی به جواب سوالمان رسیدیم که اگر انسانی خواهان همسری پاک و طاهر است باید خودش نیز همسویى فکرى، عقیدتى، اخلاقى وبه اصطلاح هم‏شأن و همکفر   فردی  پاک  باشد. یعنى هر کس بطور طبیعى به سراغ هم فکر و هم کفو خود مى‏رود.

 پس  می توان گفت که اگر کسی به دنبال همسری نیکو و پاک دامن است خود او نیز باید در کسب مکارم اخلاق و پاکدامنی تلاش گر باشد. پس  آرزوی  دختران و پسرانی که با نامحرمان راحت ارتباط برقرار کرده و به دنبال همسرانی پاک هستند شاید هرگز برآورده نشود.

وقتی که ما توانستم برای خود این شبهه را برطرف کنیم به سراغ موضوع دیگری رفتیم و من از برادرم پرسیدم :حال بعضی ها بر این عقیده اند که یک رابطه تلفنی معمولی که با کمی حرف و خنده باشد  که دلیل بر ناپاکی شخص نیست

برادرم هم بلافاصله در جوابم  روایتی بسیار تکان دهنده از رسول اکرم صلى الله علیه و آله را برایم خواند

((کسى که با زن نامحرمى شوخى کند، در مقابل هر کلمه اى که در دنیا به او گفته است ، هزار سال در دوزخ حبس مى شود.))(۱۲)

وقتی این حدیث را شنیدم چنان جا خوردم که اشک در چشمانم حلقه زد .

ولی برادرم گفت:اخوی بله درست هست که  حضرت خداوندیدر مقابل اعمال بد ما همچون بیحیایی وحریم شکنی  این گونه کیفر و مجازات می دهد ولی به اعمال نیک ما مثل گفتن یک لا اله الاالله ,بهشت را واجب می کند: 

((امام صادق علیه السلام فرمودند: گفتن لا اله الا الله  بهاى بهشت است .))(۱۳)

((در فضیلت تلاوت سوره شمس در حدیثى از پیغمبر اکرم آمده است: هر کس آن را بخواند گوئى به تعداد تمام اشیائى که خورشید و ماه بر آنها مى تابد در راه خدا صدقه داده است ! .))(۱۴)

پس ما نباید از رحمت خدا نیز ناامید شویم ما باید در زندگی هم خوف داشته باشیم و هم رجا.

فردا صبح در دانشگاه کلاس آیین زندگی داشتیم،استاد آیین زندگی  ما بسیار انسان شریف ونجیبی بود وبا اینکه بسیاری از دانشجوها از نجابت ایشان سوءاستفاده میکردند هرگز از کوره در نمی رفت و از مسیر درسش دور نمیشد.و همیشه لبخند زیبایی بر لب داشت .

برای اینکه غیر مستقیم احمد را متوجه اشتباهش بکنم از استاد خواستم دیدگاه  اولیای معصوم خدا در باره موضوع ارتباط محرم  با نامحرم را مورد بررسی قرار دهد  :

استاد این داستان زیبا را تعریف کرد: 
حضرت فاطمه سلام الله علیها به یکى از بانوان به نام اسماء فرمود من ناپسند میدانم   از اینکه چون زنى از دنیا رفت  او را روى تخته ی   قرار مى دهند و بر روى او پارچه مى کشند و بینندگان مى توانند حجم بدن او را بازگو کنند، اسماء گفت : اى دختر پیامبر، من در کشور حبشه چیزى دیده ام که به شما نشان مى دهم سپس مقدارى از چوب نازک و مرطوب فراهم کرده ، به صورت تابوت در آورد، و روى آن پارچه اى انداخت ، همین که حضرت فاطمه علیه السلام این تابوت را دید لبخندى زد و فرمود: چه نیکو است این تابوت که مرد از زن شناخته نمى شود.داستان را که تمام کردیم برادرم به من گفت:آرى  برادر عزیز، این است بانوى نمونه اسلام که در عزت و عظمت جاى رقابت براى کمتر کسى بازگذارده است او چنان به حجاب اهمیت مى دهد که حتى راضى نیست حجم بدن زن را هنگام مرگ ، نامحرم ببیند، و چقدر فاصله است بین دختر پیامبر و بعضى از بانوان مسلمان که بى حجابى یا بدحجابى و معاشرت با اجانب را براى خود ارزش ‍ مى دانند.(۱۶)

به همین خاطر است که  زمانی که حضرت فاطمه س وارد محشر میشوند جبرئیل که در آن هنگام مهار ناقه فاطمه را گرفته است با صداى بلند خواهد گفت : چشمان خود را ببندید تا فاطمه دختر حضرت محمد ص عبور نماید.در آن روز هیچ پیغمبر و رسول و صدیق و شهیدى نیست مگر اینکه دیدگان خویشتن را مى بندد تا اینکه زهرای مرضیه س از صحراى محشر عبور نماید.(۱۵)

در ادامه یک روایت تکان دهنده را استاد بیان کرد که میخواستم این داستان را بعضی بانوان مسلمان که به حجابشان اهمیت نمی دهند و میگویند دل انسان باید پاک باشد وظاهر مهم نیست،حتما بدانند:

امام علی علیه السلام می فرماید : من و فاطمه به  محضر مبارک رسول خدا ص مشرف شدیم و او  را در حالی که گریه می کرد مشاهده نمودیم ,به او گفتم :پدر و مادرم به فدایت ,چه چیزی شما را به گریه وا داشته است ؟فرمود :ای علی در شب معراج که به آسمان رفتم ,زنان امت خود را در عذاب شدیدی دیدم .به طوری که آنان را نشناختم از همین رو برای انچه از شدت عذاب انها دیدم, گریان هستم .

بعد فرمود: زنی را دیدم که او را به مو هایش آویزان کرده بودند و مغز سرش می جوشید و زنی را دیدم که گوشت بدنش را می خورد و آتش از زیر آن زبانه می کشید و...

حضرت فاطمه خطاب به پدر بزرگوارش فرمود :به من بگویید که این زنان چه کرده بودند که خداوند چنین عذابی را برای آنان مقرر فرموده است؟حضرت پاسخ داد: آن زنی که او را به موهایش آویزان کرده بودند ,برای این بود که موهایش را از نامحرم نمی پوشانید .

 اما آن زنی که گوشت بدنش را می خورد ,بدنش را برای مردم زینت میداد و برای نامحرمان آرایش می کرد .(۱۷)

همچنین  زمانی که احمد با استامینوفن آنگونه با مهر و محبت صحبت میکرد یاد این آیه قران افتادم که می فرماید:
فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً:
با کرشمه سخن  نگویید تا (مبادا) آن که در دلش بیماری است طمعی پیدا کند، و نیکو و شایسته سخن بگویید.(۱۸)

  در پایان استاد  گفت: دارو اصلی برای تسکین خواهش های نفسانی انسان ,ارتباط و دوستی برقرار کردن با نامحرمان نیست ،بلکه پاکدامنی و عفت پیشه کردن است.

بعد از کلاس حال احمد بسیار گرفته بود وبا یک خداحافظی ساده از من جدا شد.

شب آن روز همش در فکر احمد بودم، میخواستم به هر نحوی شده او را از این ارتباط نا مشروع با نامحرمان نجات دهم  تا دیر وقت به آن فکر میکردم که چطور او را متقاعد کنم تا از این کار دست بردارد اما چشمتان روز بد نبیند دیدم احمد دست در دست استامینوفن به همراه عده ای زیادی  لیلی که در بین آنها  بروفن، ژلوفن و... هم به چشم می خوردند در حال قدم زدن در خیابان هستند. در حالی که با در اوردن حرکات خاک بر سری توجه همه را به خود جلب کردند بعد هم سوار ماشین ناتاشا کماندو شدند  و با سرعت  زیاد حرکت کردند در همین حال نیروهای پلیس سوار بر خودروهایشان شروع به تعقیب آنها کردند و از آنها خواستند که بزنند توی خاکی و تسلیم پلیس شوند.

 ولی نه تنها آنها این کار را نکردند بلکه ناتاشا در حالی که نیمه عریان بود سرش را از ماشین در آورد  وزبانش را مدام برای نیروهای ویژه در می آورد و ناگهان اسلحه ای بیرون آورد و یکی از خودروهای پلیس را منفجر کرد  پلیس ها هم که دید آنها مسلح هستند با بتمن تماس گرفت  و از او  کمک خواستند همین که بتمن آمد این بار ژلوفن  خودش را از ماشین به بیرون پرت کرد و یک مشت بر سر بتمن زد  و بیچاره بتمن در حالی که گنجیشک ها دور سرش میچرخیدند به زمین خورد و جان به جان تسلیم کرد.

حتی آنها به مامور مخصوص حاکم بزرگ میتی کومان و داداش کایکو هم رحم نکردند،  هرچه میتی کومان با ناله میگفت من مامور مخصوص حاکم بزرگ هستم ،احترام بگزارید نه تنها آنها احترام نگذاشتند بلکه  داداش کایکو را  تکه تکه کردند و حتی به سگ آنها زمبه هم رحم نکردند و او را زنده زنده خوردند .

خلاصه از لاک پشت های نینجا گرفته تا ملوان زبل مغلوب آنها شدند و حتی آنها توانستند جومونگ  و سپاهیانش را هم از دم تیغ بگزرانند .

من که دیدم آنها زیادی کشت و کشتار راه انداختند  و در حال شکستن حریم های الهی هستند ،اعصابم خورد شد و با یک تماس موضوع را با بچه های خطه ی اروند آباد و برادران بسیجی ام   در میان گذاشتم .

آنها هم بلافاصله سوار بر موتورهایشان به آنجا آمدند  و چنان گرد و خاکی بر پا کردند  که حتی اگر فردوسی هم سر از خاک بر میداشت نمیتوانست آن حماسه را توصیف  کند .

خلاصه بعد از اینکه ما به خاطر آن فتح غرور آمیز شروع کردیم به جشن گرفتن و پای کوبی ناگهان ناتاشا کماندو که هنوز نیمه جان بود بلند شد و باسرعت به  سوی ما آمد و خودش را در جا ،میان ما منفجر کرد و در همین حال من با یک  نعره از خواب بیدار شدم.

بسیار خوشحال شدم که همه اینها را در خواب دیدم اما مدام در فکر احمد بودم  تا این که با او تماس گرفتم ولی هرچه زنگ زدم کسی گوشی را برنداشت تا شب آن روز چندین بار با احمد تماس گرفتم ولی هیچ کس جواب نمیداد .

سرانجام پس از چند روز فهمیدم که گشت ارشاد احمد و استامینوفن را در خیابان دستگیر کرده  و تمام ماجرای دوستی آنها را به والدینشان اطلاع داده .

  خلاصه دیگر آبروی برای احمد در دانشگاه و محله نماند و من خیلی از این بابت ناراحت بودم تا اینکه اواخر ماه احمد با من تماس گرفت و پس از گفتن  سیر تا پیاز اتفاقاتی که براش افتاده بود از من طلب کمک کرد تا بتواند گذشته سیاه خود را جبران کند من نیز در همان لحظه برایش یک فال قرآنی گرفتم و از  خداوند خواستم که او را  راهنمایی کند که از قضای روزگار با باز کردن قران آیه زیر آمد:

 وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَایَجِدُونَ نِکَاحاً حَتَّى‏ یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ.(۱۹)

و کسانى که (وسیله‏ى) ازدواج نمى‏یابند، پاکدامنى و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بى‏نیاز نماید. (۲۰)

ظهر آن روز ماجرای دستگیری احمد و استامینوفن را بدون آنکه اسمی از احمد بیاورم به برادرم گفتم .

برادرم گفت:به نظرم اینطوری می اید که اگر دوست شما به جای ارتباط نا مشروع با دختر خانمها و فرونشاندن مقطعی عواطف و احساسات خود از راه درست ومنطقی با اجازه خدا وبا هماهنگی با خانواده خود اقدام به انتخاب همسر مناسب برای خود میکرداینطوری به دردسر نمی افتاد .

 از آنطرف آن دختر خانمهای محترم هم اگر صبر و تقوی پیشه میکردند و از خدا  تقاضای همسر مناسب برای خود می کردند و زمانی هم که از آنها خواستگار ی می شد به خاطر درس خواندن و آرزوی ازدواج با مرد رویایی یا شاهزاده ای سوار بر پراید سفید فرصت ازدواج را از دست نمی دادند  اینطوری با احساساتشون بازی نمی شد. 

بعد از صحبت های برادرم با خود فکر کردم که همه این حریم شکنی ها هم به طور تمام تقصیر  جوانها نیست .

شرایط ازدواج برایشان مهیا نیست،ازاونور امکانات موبایل و اینترنت و ماهواره ها هم که به راهه،پدر ومادر ها هم که فقط فکر آب وغذا و مخارج زندگی تجملیشون هستند ،مسئولین هم که هنوز برای این موضوع برنامه ی جامعی نریختند،دانشجوها  و جوان ها هم که کنار هم، رها شدند با هزاران درد و گرفتاری مادی ومعنوی واینه که بحث استامینوفن  واینا پیش میاد.

اما آیا همه اینا مجوزی برای شکستن اوامر الهی و خون کردن دل امام زمان عج است؟!!!

معلوم است که نه!!!

 هرکس  به حریمهای الهی در دنیا احترام نگذارد هم در دنیا وهم در آخرت به خفت و خواری می افتد این قانون خداست !مگر میشود کسی به قوانین بزرگ عالم هستی بی احترامی کند ودچار گرفتاری ودرد سر نشود؟

 اما  فکر میکنم میشود  با اجازه خدا وتوکل به خودش بدون گناه به آرزوها وخواسته های خود برسیم:

فیتوکل علی الله وهو حسبه.

یعنی به خدا توکل کن و او برای تمام نیازهای تو کافی است....

........................................................

   منابع:

۱٫ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مؤ لف : مرحوم شیخ صدوق (ره (باب مجازات سکوت در برابر منکر

۲٫ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مؤ لف : مرحوم شیخ صدوق (ره (باب مجازات سکوت در برابر منکر

۳٫ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مؤ لف : مرحوم شیخ صدوق (ره (باب ثواب یارى امر به معروف و نهى از منکر

۴٫ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مؤ لف : مرحوم شیخ صدوق (ره (

۵٫قرآن کریم "سوره بقره"ایه ۲

۶٫ قرآن کریم "سوره نور "ایه ۲۶

۷٫ ترجمه ایه: از تفسیر سوره نور نوشته ی حجّت الاسلام و المسلمین محسن قرائتى‏

۸٫ تفسیر نمونه ج : ۱۴ ص : ۴۲۳ نوشته: جمعی از عالمان

۹٫ تفسیر نمونه ج : ۱۴ ص : ۴۲۵ نوشته: جمعی از عالمان

 ۱۰٫ قرآن کریم "سوره نور "ایه۳

 ۱۱٫ ترجمه آیه: ازتفسیر سوره نور نوشته ی حجّت الاسلام و المسلمین محسن قرائتى

 ۱۲٫ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مؤ لف : مرحوم شیخ صدوق (ره) باب یجمع عقوبات الاعمال  

۱۳٫ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال مؤ لف : مرحوم شیخ صدوق (ره) باب ثواب گفتن لا اله الا الله

 ۱۴٫تفسیر نمونه  ج۲۷ ص ۳۷ و۳۶

۱۵٫ امالى شیخ صدوق ، ص ۲۵ شماره ۴

۱۶٫ اخلاق در خانواده و تربیت فرزند "مؤ لف : سید محمد نجفى یزدى

۱۷٫ کتابچه آرامش بهاری کاری از سازمان اوقاف و امور خیریه صفحه ۲۰

۱۸٫ قرآن کریم  سوره احزاب آیه ۳۲

۱۹٫ قرآن کریم "سوره نور "ایه۳۳

۲۰٫ ترجمه ایه: از تفسیر سوره نور نوشته ی حجّت الاسلام و المسلمین محسن قرائتى

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد